صف اول ، جمعه ها، یادش بخیر
جمعه های پر ریا ، یادش بخیر
ظاهری ریشو و تسبیحی به دست
چفیه ای بر شانه ها یادش بخیر
چهره ام پر نور بود اندر خیال
هاله های نور ما یادش بخیر
دستِ مالان بود راه رشد ما
سایه مالی های ما یادش بخیر
سفره ی رنگین به هر سو پهن بود
سفره ی رنگین ما یادش بخیر
هدیه ها و رشوه ها دلچسب بود
رشوه های بی ریا یادش بخیر
سهم همراهان و همکیشان جدا
سهم خواهی های ما یادش بخیر
سهم یاری یک دو روزی قطع شد
دشمنی کرد یار ما یادش بخیر
تشت رسوایی ما افتاده بود
حیرتی در چهره ها یادش بخیر
همت همسفره ها یاری نمود
مقصدم شد کانادا یادش بخیر
بی ریا در کاخ خود، فارغ ز ریش
حسرتی در سینه ها یادش بخیر
چون که شرح ما، کمالی کرد به نظم
طنز تلخ شد حال ما، یادش بخیر
مهدی کمالی ۴ شهریور ۱۴۰۱
ساعت ۱۷:۵۵