پیر ره گفت بر حذر باش ای مرید از جمع خاص
جمع ناشکران روبه باطن و ظاهر چو ناس
وب سایت مهدی کمالی | Mahdi Kamali
یادداشت ها، روزنوشت ها و …
پیر ره گفت بر حذر باش ای مرید از جمع خاص
جمع ناشکران روبه باطن و ظاهر چو ناس
مواظب باشیم با حرف و یا نگاهی دلی رو نشکنیم…
پیر ره گفت ای مرید عاقل بمان
متکی بر فکر خود باش ای جوان
گوش جان ده، قصه ای گویم تورا
از جوان خام چون تو، ماجرا
باطن هر ماجرا را تو نگر
تا بیابی اندر آن پندی مگر ادامه خواندن “پیر ره گفت…”
خسته از زندگی، از خواب و از بیداری
خسته از مشغله، از کار و از بیکاری ادامه خواندن “خسته”
این شعر تقدیم می شود به همه ی کارگران پرتلاش میهن عزیزمان
حدود یک ماه پیش، درد پوستی ناشی از اگزما (اطراف چشم) امانم را بریده و خواب را بر چشمانم حرام کرده بود، با خود مرتب تکرار می کردم «زندگی درد است، درد است زندگی» به نظرم آمد تمام زندگی درد نیست بنابراین تبدیل شد به «زندگی درد است گاهی زندگی» … با خود گفتم درد کشیدن هم نشانی از زندگی است وگرنه مرده ها که دردی احساس نمی کنند پس مصراع اول دوباره تغییر پیدا کرد:
زندگی درد است گاهی، زنده ای
و مصراع اول را اول را که شکار کنی بقیه شعر خودش می آید:
انشاءالله مسابقه علمی و عملی جایگزین کامل مسابقه چاپلوسی در مسیر پیشرفت افراد بشود… ادامه خواندن “چاپلوسی / سایه مالان”