این شعر تقدیم می شود به همه ی کارگران پرتلاش میهن عزیزمان
در این فصل کرونایی
ندارد کارگر نایی
گرفته حلق او را بند
زتبعیض و زتنهایی
*
زپیمانکار بد پیمان
امان امان، امان ای جان
که جان کارگر زخمی
شده از سختی دوران
*
به حق خواهی به پا خیزد
نگهدارش بود ایزد
قرارداد سفید امضا
به رخسارش چه سیلی زد
*
معیشت گشته فکر او
تمام فکر و ذکر او
الا ای صاحب منصب
بکن فکری به فکر او
*
نما ای هموطن کاری
غمش را کن تو غمخواری
نوای پر صدایش باش
رسان او را دمی یاری
**
به عمرانی میهن رفت
ولی عمران(*) چه تنها بود
فلویدی بود اگر نامش
از او اینک سخنها بود…
مهدی کمالی
۳۰ خرداد ۱۳۹۹
پ.ن: