خسته از زندگی، از خواب و از بیداری
خسته از مشغله، از کار و از بیکاری ادامه خواندن “خسته”
فصل کرونایی
این شعر تقدیم می شود به همه ی کارگران پرتلاش میهن عزیزمان
زندگی درد است گاهی، زنده ای
حدود یک ماه پیش، درد پوستی ناشی از اگزما (اطراف چشم) امانم را بریده و خواب را بر چشمانم حرام کرده بود، با خود مرتب تکرار می کردم «زندگی درد است، درد است زندگی» به نظرم آمد تمام زندگی درد نیست بنابراین تبدیل شد به «زندگی درد است گاهی زندگی» … با خود گفتم درد کشیدن هم نشانی از زندگی است وگرنه مرده ها که دردی احساس نمی کنند پس مصراع اول دوباره تغییر پیدا کرد:
زندگی درد است گاهی، زنده ای
و مصراع اول را اول را که شکار کنی بقیه شعر خودش می آید:
چاپلوسی / سایه مالان
انشاءالله مسابقه علمی و عملی جایگزین کامل مسابقه چاپلوسی در مسیر پیشرفت افراد بشود… ادامه خواندن “چاپلوسی / سایه مالان”